- گران دست
- ویژگی آنکه کاری را به کندی انجام دهد
معنی گران دست - جستجوی لغت در جدول جو
- گران دست
- کسی که کار را بتانی و کندی انجام دهد مقابل سبک دست سبک پای: مهترند آنچه زان گران دستند کهترند آنچه زان سبک پایند. (مسعود سعد)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بتانی و کندی انجام دادن کارها مقابل سبک دستی سبک پایی
ظالم، متجاوز، تجاوزکار، حریص، طماع
آنکه دیر به خواب رود و دیر بیدار شود، گران خواب، برای مثال صبح گران خسب سبک خیز شد / دشنه به دست از پی خون ریز شد (نظامی۱ - ۳۵)
بخشنده، سخی
دود غلیظ، ابر سیاه و تیره، بخاری غلیظ که ملاصق زمین باشد نزم مه
پر در آمد پر درآمد پر بهره: کیست که از بخشش تو نیست گران دخل ک کیست که از منت تونیست گرانبار ک (فرخی)
آنکه دیر بخواب رود و دیر بیدار گردد گران خواب: صبح گران خسب سبک خیز شد دشنه بدست از پی خونریز شد، (نظامی)
گران تن تنومند آنکه جسمی گران دارد گران تن، وزین سنگین، کسی که گرانیی در جسم او بر اثر بیماری پدید آمده
بارکش قوی پشت، متکبر خودبین
فراخ آستین، توانگر
سنگین، سنگین وزن، کنایه از بیمار یا سال خورده که زمین گیر باشد، گران تن
دارای دستی بخشنده، گشاده دست
متکبر، خودخواه، خودسر، مغرور، مست
آنکه بر دیگری تفوق و برتری دارد، بالاتر
فرا دست آمدن: به دست آمدن، پیش آمدن
فرا دست دادن: سپردن، به دست کسی دادن
فرا دست آمدن: به دست آمدن، پیش آمدن
فرا دست دادن: سپردن، به دست کسی دادن
به دست 0 یا فرا دست آمدن 0 پیش آمدن 0 یا فرا دست دادن 0 سپردن تسلیم کردن
آنکه خود را برتر از دیگران داند متکبر مغرور: اگر خسیسی برمن گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سما سنا. (خاقانی)، صاحب سپاه انبوه سپهسالار، مست و مخمور: در قصب سه دامنی آستیی دو برفشان پای طرب سبک برآرا زچه زنی گرانسری. (خاقانی)، خشمگین غضبناک
آنکه آهسته دود کسی که کند دود: اسب گران دو